۳۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۲۶

مال است و زَر است مَکْسَبِ تَن
کَسبِ دل، دوستی فُزودن

بُستانْ‌ بی‌دوست هست زندان
زندانْ با دوست هست گُلْشَن

گَر لَذَّتِ دوستی نَبودی
نی مَرد شُدی پدید، نی زَن

خاری که به باغِ دوست رویَد
خوش تَر زِ هزار سَرو و سوسَن

بَرهَم دوزید عشقْ ما را
بی‌مِنَّتِ ریسمان و سوزَن

گَر خانهٔ عالَم است تاریک
بُگْشایَد عشقْ شَصتْ روزَن

وَرْ می‌تَرسی زِ تیر و شمشیر
جوشَن گَرِ عشقْ ساخت جوشَن

هم عشقْ کَمالِ خود بگوید
دَم دَرکَش و باش مَردِ اَلْکَن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.