۳۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۹۲

هر شب که بُوَد قاعدۀ سُفره نهادن
ما را زِ خیال تو بُوَد روزه گُشادن

ای لُطفِ تو را قاعده بر روزه گُشایان
مانند مَسیحا زِ فَلَکْ مایِده دادن

چون قوتِ دل از مَطْبَخِ سودایِ تو باشد
باید به میان رفتن و در لوتْ فُتادن

ما را هم از آن آتشِ دلْ آبِ حَیات است
بر آتشِ دلْ شاد بِسوزیم چو لادن

کارِ حَیَوان است نه کارِ دل و جان است
در خاک بِپوسیدن و از خاکْ بِزادن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.