۳۹۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۹۰

با رویِ تو کُفر است به مَعنی نِگَریدن
یا باغِ صَفا را به یکی تَرِّه خریدن

با پَرِّ تو مُرغانِ ضَمیرِ دلِ ما را
در جَنَّتِ فردوس حَرام است پَریدن

اَنْدَر فَلَکِ عشقْ هر آن مَهْ که بِتابَد
آن ابرِ تو است ای مَهْ و فَرض است دَریدن

دَشتی که چَراگاهِ شکارانِ تو باشد
شیران بِنَیارند در آن دستْ چَریدن

هر عشق که از آتشِ حُسنِ تو نَخیزَد
آن عشقْ حَرام است و صَلایِ فَسُریدن

در باطِنِ منْ جانِ من از غیرِ تو بُبْرید
مَحْسوس شنیدم من آوازِ بُریدن

در خواب شود غافِل ازین دولَتِ بیدار
از پوست چه شیره بُوَدت در فَشُریدن؟

رَنْجور شَقاوَت چو بِیُفتاد به یاسین
لاحَوْل بُوَد چاره و انگشت گَزیدن

جُز عشقِ خداوندیِ شَمسُ الْحَقِ تبریز
آن مویِ بَصَر باشد باید سِتُریدن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.