۳۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۸۱

از چَشمۀ جان رَهْ شُد در خانۀ هر مِسکین
ماننده کاریزی‌ بی‌تیشه و‌ بی‌میتین

دلْ رویْ سویِ جان کرد کِی عاشق و ای پُردَرد
بر روزَنِ دِلْبَر رو در خانه خود مَنْشین

ای خواجه سودایی می‌باش تو صَحرایی
در گُلْشَنِ شادی رو مَنْگَر به غَمِ غمگین

چون پوست بُوَد این دل چون آتش باشد غَم
وین پوست از آن آتش چون سُفره بُوَد پُرچین

چون دیده دل از غَم پرخاک شود ای عَم
تبریز کجا یابی با حَضرتِ شَمسُ الدّین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.