۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۶

کی دل به جهان بنگرد و ناز و نعیمش
چون آتش دل برنفروزد ز نسیمنش

آن غمزه که از یاد شهیدان طرب افزاست
بالله که به یک ناله توان کرد رحیمش

در محفل آن در ننشینم که ز حشمت
از شاهی کونین کند عار ندیمش

ممنونم از آن غمزه که از کام دل من
شیرینی امید برد تلخی بیمش

دل زایر دیریست که هنگام زیارت
جبریل وضو کرده درآید به حریمش

ما لالهٔ آن باغ و بهاریم که در صبح
بر باد رود شبنم شادی ز نسیمش

آن دل که در او شعله زند مهر جمالش
در سایهٔ طوبی تو آسیب جحیمش

عرفی کند اندیشهٔ درمان غم دل
عاشق نه چنین است، بخوانید حکیمش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.