۲۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۰

نگویمت بنشین در قدح شراب انداز
کرشمه ای کن و یک شهر در خراب انداز

زبان ناز فصیح و لب نیاز به مهر
بیا و طرح سؤالات بی جواب انداز

همه نتیجهٔ سیرابی است خامی ما
خدای را گذر ای بخت بر سراب انداز

ز خود جدا شو و همراهی برهمن کن
ز خود تهی شو و سجاده بر شراب انداز

رمید صبح، طرب دل منه به یک دم عیش
رسید بخت سفر کرده، فرش خواب انداز

گرت هواست که با عشق هم پیاله شوی
هزار میکده از خون دل شراب انداز

مده عنان تعلق به حسن هر ذره
بر آر دستی و بر فرش آفتاب انداز

نه مرد ورطهٔ بحر حقیقتی ، عرفی
برو سفینهٔ تقلید بر سراب انداز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.