۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۲۶

به عجز کوش ز نشو و نما چه می‌جویی
به خاک ریشهٔ توست از هوا چه می‌جویی

دل گداخته اکسیر بی‌نیازی‌هاست
گداز درد طلب‌، کیمیا چه می‌جویی

سراغ قافلهٔ عمر سخت ناپیداست
ز رهگذار نفس نقش پا چه می‌جویی

به هر چه طرف‌ کنندت رضا غنیمت دان
زکارگاه فنا و بقا چه می‌جویی

به فکر خلق متن‌، هرزه سعی جهل مباش
محیط ناشده زین موج‌ها چه می‌جویی

محیط شرم بقدر عرق‌ گهر دارد
هنوز آب نه‌ای از حیا چه می‌جویی

به دام‌گاه جسد پرفشانی انفاس
اشاره‌ای‌ست کزین تنگنا چه می‌جویی

هزار سال ره اینجا نیاز یک‌قدم‌ است
زخود برآی زفکر رسا چه می‌جویی

زبان حیرت آیینه این نوا دارد
که ای جنون زده خود را ز ما چه می‌جویی

به ذوق دل نفسی طوف خویش‌ کن بیدل
تو کعبه در بغلی جابجا چه می‌جویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.