۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۶۴

در پَردۀ دل بِنْگَر صد دُخترِ آبِسْتان
زان گنج‌گَهْ دل‌ها زان سَجده گَهِ مَستان

بِشْنو چه به اسرارم می‌آید از آن طارَم
یک دَم که از این سو آ یک دَم که قَدَح بِسْتان

در عَربَده اُفتاده از عشقِ چُنین خوبان
هم لشکرِ تُرکستان هم لشکر هِنْدُستان

از عقل بِپُرسیدم کاین شُهره بُتان چونند؟
گفتا پِنِهان صورت پیدا به فَن و دَستان

در شَرقِ خداوندی شَمسُ الْحَقِ تبریزی
آیَند و رَوَند این‌ها در هر چَمَن و بستان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.