۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۸۲

شرر کاغذی‌، آرایش دکان نکنی
صفحه آتش نزنی‌، فکر چراغان نکنی

عمل پوچ مکافات کمین می‌باشد
آتشی نیست اگر پنبه نمایان نکنی

ذوق دریاکشی از حوصلهٔ وهم برآ
تا ز خمیازهٔ امواج ‌گریبان نکنی

هرکجا جنس هوس قابل سودا باشد
نیست نقد تو از آن ‌کیسه‌ که نقصان نکنی

ای سیهکار اگرگریه نباشد، عرقی
آه از آن داغ ‌که ابر آیی و باران نکنی

سیل بنیاد تماشا مژه بر هم زدن است
خانهٔ آینه هشدار که وبران نکنی

دوستان یک قلم آغوش وداعند اینجا
تکیه چون اشک به جمعیت مژگان نکنی

چه خیال است‌ که در انجمن حیرت حسن
گل‌ کنی آینه و ناز به دامان نکنی

نفس اماره جز ایذای جهان نپسندد
تا نخواهی بدکس بر خودت احسان نکنی

حیف سعیت ‌که به انداز زمینگیریها
پای خود را نفسی آبله دندان نکنی

چشم موری اگرت ‌کنج قناعت بخشند
همچو بیدل هوس ملک سلیمان نکنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.