۲۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۵۳

چو اُفتم من زِ عشقِ دل به پایِ دِلْرُبایِ من
از آن شادی بیاید جان نَهان اُفْتَد به پایِ من

وَگَر روزی در آن خِدمَت کُنم تَقصیر ناگاهان
شود جانْ خَصْمِ جانِ من کُند این دلْ سِزای من

سَحَرگاهی دُعا کردم که جانَمْ خاکِ پایِ او
شنیدم نَعْره آمین زِ جان اَنْدَر دُعایِ من

چگونه راه بُرد این دلْ به سویِ دِلْبَرِ پِنهان؟
چگونه بویْ بُرد این جان که هست او جانْ فَزایِ من؟

یکی جامی به پیشَم داشت و من از ناز گفتم نی
بِگُفتا نی مگو بِسْتان برایِ من برایِ من

چو یک قَطره چَشیدم من زِ ذوقْ اَنْدَر کَشیدم من
یکی رَطْلی که شُد بویَش دَرین رَهْ رَهْنمایِ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.