۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۴۲

چهره شَرمگینِ تو بِسْتَد شَرمْگانِ من
شورِ تو کرد عاقِبَت فِتْنه و شَر مَکانِ من

مَهْ که نشانده تو است لابه کُنان به پیشِ تو
پیشِ خودم نِشان دَمی ای شَهِ خوش نشانِ من

در رَهِ تو کَمین خَسَم از رَهِ دور می‌رَسَم
ای دلِ من به دستِ تو بِشْنو داستانِ من

گِردِ فَلَک‌ هَمی‌دَوَم پُرّ و تَهی‌ هَمی‌شَوَم
زان که قَرار بُرده‌یی ای دل و جانْ زِ جانِ من

گِردِ تو گشتَمی ولی گِرد کجاست مَر تو را؟
گِردِ دَرِ تو می‌دَوَم ای دَرِ تو اَمانِ من

عشقْ بُرید نافِ من بر تو بُوَد طَوافِ من
لافِ من و گِزافِ من پیشِ تو تَرجُمانِ من

گَهْ همه لَعْل می‌شَوَم گاهْ چو نَعْل می‌شَوَم
تا کَرَمَت بِگویَدَم باز دَرآ به کانِ من

گفت مرا که چند چند سیر نگشتی از سُخَن؟
زان که سویِ تو می‌رَوَد این سُخَنِ رَوانِ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.