۴۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۴۰

مُطربِ خوش نَوایِ من عشقْ نَواز هم چُنین
نَغْنَغه دِگَر بِزَن پَرده تازه بَرگُزین

مُطربِ روحِ من تویی کَشتیِ نوحِ من تویی
فَتْح و فُتوحِ من تویی یارِ قدیم و اوَّلین

ای زِ تو شادْ جانِ من‌ بی‌تو مَباد جانِ من
دلْ به تو داد جانِ من با غَمِ توست هم نشین

تَلْخ بُوَد غَمِ بَشَر وین غَمِ عشقْ چون شِکَر
این غَم عشق را دِگَر بیشْ به چَشم غَمْ مَبین

چون غَمِ عشقْ زَانْدَرون یک نَفَسی رَوَد بُرون
خانه چو گور می‌شود خانگیانْ همه حَزین

سُرمه ماست گَردِ تو راحتِ ماست دَردِ تو
کیست حَریف و مَردِ تو ای شَهِ مَردآفرین

تا که تو را شِناختم هَمچو نَمَک گُداختم
شَکَّم و شک فَنا شود چون بِرَسَد بَرِ یَقین

من شَبَم از سِیَه دلی تو مَهِ خوب و مُفْضِلی
ظُلْمَتِ شب عَدَم شود در رُخِ ماهِ راه بین

عشقْ زِتوست هَمچو جان عقلْ زِ توست لوح خوان
کان و مکان قُراضه جو بَحْر زِ توست دانه چین

مَستِ تو بوالْفُضول شُد وَزْ دو جهان مَلول شُد
عشقْ تو را رَسول شُد او است نَکالِ هر زمین

در تبریز شَمسِ دین دارد مَطْلَعی دِگَر
زِ مشرق او مُبین نیست به مغرب او دَفین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.