۳۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۶۸

وقت‌ست کنم شور جنون عام و بگریم
چون ابر بر آیم به سر بام و بگریم

تا گرد ره هرزه دوی‌ها بنشیند
از آبله چشمی بکنم وام و بگریم

چون ابر به صد دشت و درم اشک فشانی‌ست
کو بخت که یکجا کنم آرام و بگریم

فرصت ز چراغ سحرم بال فشان رفت
از منتظرانم که شود شام و بگریم

شاید نگهی صید کند دانهٔ اشکی
در راه تو چندی فکنم دام و بگریم

چون شمع خموشم بگذارید مبادا
یادم دهد آغاز ز انجام و بگریم

دور از نگهت حاصلم این بس که درین باغ
چشمی دهم آب ازگل بادام و بگریم

نومید وصالم من بیدل چه توان‌کرد
دل خوش‌کنم ای‌کاش به این نام و بگریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.