۲۸۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۱۱

خوش می‌گُریزی هر طَرَف از حَلْقه ما نی مَکُن
ای ماه بَرهَم می‌زنی عِقْدِ ثُرّیا نی مَکُن

تو روزِ پُرنور و لَهَب ما در پِیِ تو هَمچو شب
هر جا که مَنْزِل می‌کُنی آییم آن جا نی مَکُن

ای آفتابی در حَمَل باغ از تو پوشیده حُلَل
بی‌تو بِمانَد از عَمَل در زَخْمِ سرما نی مَکُن

ای آفتابَت دایه‌یی ما در پِی‌اَت چون سایه‌یی
ای دایه‌ بی‌اَلْطافِ تو ماندیم تنها نی مَکُن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.