۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۶۷

خاموشم و بیتابی فریاد تو دارم
چندانکه فراموش توام یاد تو دارم

این ناله‌ که قد می‌کشد از سینهٔ تنگم
تصویر نهال ز غم آزاد تو دارم

تمثال‌ گل و رنگ بهارم چه فریبد
من آینهٔ حسن خداداد تو دارم

هرچند به صد رنگ زنم دست تصنع
چون وانگرم خامهٔ بهزاد تو دارم

تا زنده‌ام از جان‌کنی‌ام نیست رهایی
شیرینی و من خدمت فرهاد تو دارم

گو شیشهٔ امکان شکند سنگ حوادث
من طاقی از ابروی پریزاد تو دارم

پرواز نفس یاد گرفتاری شوق است
این یک دو پر از خانهٔ صیاد تو دارم

چشمت به نگاهی ز جهان منتخبم‌کرد
تمغای قبول از اثر صاد تو دارم

مطرب چه تراود ز نی‌بی‌نفس من
هر ناله که من دارم از ارشاد تو دارم

بیدل تو به من هیچ مدارا ننمودی
عمریست‌که پاس دل ناشاد تو دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.