۴۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۹۸

ای یارِ من، ای یارِ من، ای یارِ بی‌زِنْهارِ من
ای دِلْبَر و دِلْدار من، ای مَحرَم و غَم­خوارِ من

ای در زمینْ ما را قَمَر، ای نیم‌شب ما را سَحَر
ای در خَطَر ما را سِپَر، ای ابرِ شِکَّربارِ من

خوش می‌رَوی در جانِ من، خوش می‌کُنی دَرمانِ من
ای دین و ای ایمانِ من ای بَحْرِ گوهردارِ من

ای شب‌روان را مَشْعله، ای بی‌دلان را سِلْسِله
ای قبلهٔ هر قافله، ای قافله سالارِ من

هم رَهْ‌زَنی هم رَهْ‌بَری، هم ماهی و هم مُشتری
هم این‌سَری، هم آن‌سَری، هم گنج و اِسْتِظْهارِ من

چون یوسُفِ پیغامبری، آیی که خواهم مُشتری
تا آتشی اَنْدَرزَنی، در مصر و در بازارِ من

هم موسی‌یی بر طورِ من، عیسیِّ هر رَنْجورِ من
هم نورِ نورِ نورِ من، هم اَحْمدِ مُخْتارِ من

هم مونِسِ زندانِ من، هم دولَتِ خندانِ من
وَاللّهْ که صد چندانِ من، بُگْذشته از بسیارِ من

گویی مرا بَرجِه، بِگو، گویم چه گویم پیشِ تو؟
گویی بیا حُجَّت مَجو، ای بَندهٔ طَرّارِ من

گویم که گنجی شایگان، گوید بلی، نی رایگان
جان خواهم و آن‌گَه چه جان، گویم سَبُک کُن بارِ من

گَر گنج خواهی سَر بِنِهْ، وَرْ عشقْ خواهی جانْ بِدِه
در صَف دَرآ، واپَسْ مَجِه، ای حِیْدَرِ کَرّارِ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.