۲۳۲ بار خوانده شده
کاش یک نم گردش چشم تری میداشتم
تا درین میخانه من هم ساغری میداشتم
اعتبارم قطره واری صورت تمکین نبست
بحر میگشتم گر آب گوهری میداشتم
دل درین ویرانه آغوش امیدی وا نکرد
ورنه با این فقر من هم کشوری میداشتم
شوخی نظارهام در حسرت دیدار سوخت
کاش یک آیینه حیرت جوهری میداشتم
وسعتم چون غنچه در زندان دلتنگی فسرد
گر ز بالین میگذشتم بستری میداشتم
صورت انجام کار آیینهدار کس مباد
کو دماغ ناز تاکر و فری میداشتم
الفت جاهم نشد سرمایهٔ دون همتی
جای قارون میگرفتم گر زری میداشتم
چون نفس عشقم به برق بینشانی پاک سوخت
صبح بودم گر همه خاکستری میداشتم
انفعالم آب کرد از ناکسی هایم مپرس
خاک میکردم بهراهتگر سری میداشتم
عشق بی پرواز من پروانهٔ شمعی نریخت
تا به قدر سوختن بال و پری میداشتم
دل به زندانگاه غفلت خاک بر سر میکند
کاش چشمی میگشودم تا دری میداشتم
بیدل از طبع درشت آیینهام در زنگ ماند
آب اگر میگشت دل روشنگری میداشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تا درین میخانه من هم ساغری میداشتم
اعتبارم قطره واری صورت تمکین نبست
بحر میگشتم گر آب گوهری میداشتم
دل درین ویرانه آغوش امیدی وا نکرد
ورنه با این فقر من هم کشوری میداشتم
شوخی نظارهام در حسرت دیدار سوخت
کاش یک آیینه حیرت جوهری میداشتم
وسعتم چون غنچه در زندان دلتنگی فسرد
گر ز بالین میگذشتم بستری میداشتم
صورت انجام کار آیینهدار کس مباد
کو دماغ ناز تاکر و فری میداشتم
الفت جاهم نشد سرمایهٔ دون همتی
جای قارون میگرفتم گر زری میداشتم
چون نفس عشقم به برق بینشانی پاک سوخت
صبح بودم گر همه خاکستری میداشتم
انفعالم آب کرد از ناکسی هایم مپرس
خاک میکردم بهراهتگر سری میداشتم
عشق بی پرواز من پروانهٔ شمعی نریخت
تا به قدر سوختن بال و پری میداشتم
دل به زندانگاه غفلت خاک بر سر میکند
کاش چشمی میگشودم تا دری میداشتم
بیدل از طبع درشت آیینهام در زنگ ماند
آب اگر میگشت دل روشنگری میداشتم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.