۲۷۷ بار خوانده شده
تا به جانْ مَستِ عشقِ آن یارم
سَردِهِ بادههای اَنْوارم
هر دَمی گَر نه جانِ نو دَهَدَم
ای دل از جانِ خویش بیزارم
گِردِ آن مَهْ چو چَرخْ میگردم
پس دِگَر چیست در زمین کارم؟
بر سَرِ کارگاهٔ خوبی بود
سوزَنَش کرده است چون تارم
سوزَنَم چَنگ شُد از او در تار
تا به آوازِ زیرْ میزارم
تا من این کارگاهِ عالَم را
کو حِجابِ حَق است، بَردارم
تا بِسوزم حِجابِ غَفْلَت و خواب
ز آتَشِ چَشمهایِ بیدارم
تا بیابَم زِ شَمسِ تبریزی
صِحَّت این ضَمیرِ بیمارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
سَردِهِ بادههای اَنْوارم
هر دَمی گَر نه جانِ نو دَهَدَم
ای دل از جانِ خویش بیزارم
گِردِ آن مَهْ چو چَرخْ میگردم
پس دِگَر چیست در زمین کارم؟
بر سَرِ کارگاهٔ خوبی بود
سوزَنَش کرده است چون تارم
سوزَنَم چَنگ شُد از او در تار
تا به آوازِ زیرْ میزارم
تا من این کارگاهِ عالَم را
کو حِجابِ حَق است، بَردارم
تا بِسوزم حِجابِ غَفْلَت و خواب
ز آتَشِ چَشمهایِ بیدارم
تا بیابَم زِ شَمسِ تبریزی
صِحَّت این ضَمیرِ بیمارم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.