۲۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۵۳

آمدم باز تا چُنان گردم
که چو خورشید جُمله جان گردم

سَرِ خُمِّ رَحْیق بُگْشایم
سَردِهِ بَزمِ سَرخوشان گردم

عِشرت اکنون عَلَم به صَحرا زد
من چو فِکْرت چرا نَهان گردم؟

باغ خُلْد است جانِ من تا من
قُرَّةُ الْعینِ باغبان گردم

برنگردم به گِردِ خود چون قُطب
گِردِ قُطْبان، چو آسْمان گردم

چون شَبَم روز گشت، ای سُلطان
فارغ از بام و پاسْبان گردم

کانِ زَرَّم، نِیَم زَرِ مَحدود
که پِیِ سنگِ اِمْتِحان گردم

تَن زن از هِی هِی شَبانانه
پادشاهَم، چرا شَبان گردم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.