۲۸۴ بار خوانده شده
دندان به خنده چون کند آن لعل تر سپید
سیمابی است اگر شود آنجا گهر سپید
بر طبع پختگان نتوان فکر خام بست
مشکل دمد چو نقره و ارزبز زر سپید
از اهل جاه ناز جوانی نمیرود
چینی چه ممکن استکند موی سرسپید
زین دوری تمیز که دارد نگاه خلق
گردد در آفتاب سیاهی مگر سپید
شغل هوس به جوهر تحقیق ظلم کرد
دل شد سیاه چند کنی بام و در سپید
گر وارسی به معنی شیخان روزگار
یکسر چو نافه دلسیهانند و سر سپید
شد پیر و ژاژخواهی طبع دنی بجاست
گه خوردن از چه ترک کند زاغ پر سپید
خجلت سیاهی از رخ زنگی نمیبرد
هرچند گل کند عرقش در نظر سپید
هر اسم خاص وضع مسمای دیگر است
اشهب مگوچوگشت دم ویال خرسپید
آنجاکه سینه صافی مردان قدم زند
افکندنیست گر همه گردد سپر سپید
کودرد عشق تا به حلاوت علم شویم
میگردد از گداز مکرر شکر سپید
عمریست در قفای نفس هرزه میدوبم
برما رهی نگشت ازاین راهبر سپید
بیدل به بزم معرفت از لاف شرم دار
شب راکسی ندید بهپیش سحرسپید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
سیمابی است اگر شود آنجا گهر سپید
بر طبع پختگان نتوان فکر خام بست
مشکل دمد چو نقره و ارزبز زر سپید
از اهل جاه ناز جوانی نمیرود
چینی چه ممکن استکند موی سرسپید
زین دوری تمیز که دارد نگاه خلق
گردد در آفتاب سیاهی مگر سپید
شغل هوس به جوهر تحقیق ظلم کرد
دل شد سیاه چند کنی بام و در سپید
گر وارسی به معنی شیخان روزگار
یکسر چو نافه دلسیهانند و سر سپید
شد پیر و ژاژخواهی طبع دنی بجاست
گه خوردن از چه ترک کند زاغ پر سپید
خجلت سیاهی از رخ زنگی نمیبرد
هرچند گل کند عرقش در نظر سپید
هر اسم خاص وضع مسمای دیگر است
اشهب مگوچوگشت دم ویال خرسپید
آنجاکه سینه صافی مردان قدم زند
افکندنیست گر همه گردد سپر سپید
کودرد عشق تا به حلاوت علم شویم
میگردد از گداز مکرر شکر سپید
عمریست در قفای نفس هرزه میدوبم
برما رهی نگشت ازاین راهبر سپید
بیدل به بزم معرفت از لاف شرم دار
شب راکسی ندید بهپیش سحرسپید
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.