۲۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۲۰

بارِ دِگَر ذَرّه‌وار، رَقص کُنان آمدیم
زان سویِ گَردونِ عشقْ چَرخ زنان آمدیم

بر سَرِ میدانِ عشق، چون که یکی گو شدیم
گَهْ به کَران تاختیم، گَهْ به میان آمدیم

عشقْ نیاز آوَرَد، گَر تو چُنانی رَواست
ما چو از آن سوتَریم ما نه چُنان آمدیم

خواجهٔ مَجْلِس تویی، مَجْلِسیان حاضرند
آبِ چو آتش بیار، ما نه بنان آمدیم

شُکر که ناداشت وارْ از سَبَبِ زَخمِ تو
چون که به جان آمدیم، زود به جان آمدیم

شَمسِ حَق این عشقِ تو، تشنهٔ خونِ من است
تیغ و کَفَن در بَغَلْ بَهرِ همان آمدیم

جُز نَمَکَتْ نَشْکَند شورشِ تبریز را
فَخْرِ زمین در غَمَت، شورِ زمان آمدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.