۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۱

بیا ای بخت سرگردان نشینید
به زیر سایهٔ سرو و گل و بید

که در باغی فروچیدیم محفل
که در وی عندلیبی کرد ناهید

کدامین باغ؟ باغ وصل دلدار
که آبش می رود در جام جمشید

زهی باغی که برگ لالهٔ او
زند سیلی به حسن ماه و خورشید

از آن دم کآستین زد بر دماغم
نسیم این بهشت عیش جاوید

دل و جان هر دم از هم می ربایند
قبول منت و تاثیر امید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.