۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۴

گر نیم قطره ز دهان سبو چکد
بال فرشته فرش کنم که بر او چکد

امید را بکُش، به نهانی، که تا ابد
اشگ مصیبت از مژهٔ آرزو چکد

بعد از هلاک گر بفشارند خاک من
هم خون دل تراود و هم آبرو چکد

آن تشنگی به عشق فروشم که تا ابد
آب حیات از دم شمشیر او چکد

عرفی درآ به نوحه که بسیار بی غمم
باشد ز دیده قطرهٔ اشکی فرو چکد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.