۳۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۵

ترسم از اهل ورع، شوق شرابم بکشند
به بهشتم بفریبند و به خوابم بکشند

در دم نزع اگر توبه ز می خواهم کرد
بهتر آن است که رندان به شرابم بکشند

من که بیزار نخواهم شدن از موی سفید
جای آن است که در عهد شبابم بکشند

چون ز آسیب شبیخون نتوانم جان برد
دارم امید نارفته به خوابم بکشند

سخنی در دلم آمد که اگر گفته شود
اهل تحقیق به ناپخته جوابم بکشند

بایزیدم که ان الحق به زبان می آرم
گو مریدان که همین دم به شتابم بکشند

عرفی از صومعه بگذار که بیرون آیم
گر پسندی که ز شوق می نابم بکشند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.