۳۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۸۴

من ازین خانه به دَر می‌نَرَوَم
من ازین شهر سَفَر می‌نَرَوَم

مَنَم و این صَنَم و باقیِ عُمر
من ازو جایِ دِگَر می‌نَرَوَم

خاکیانْ رو به اَثَر آوردند
من زَاثیرم، به اَثَر می‌نَرَوَم

ای دو دیده زِ نَظَر دورَم کُن
من چو دیده به نَظَر می‌نَرَوَم

بَختِ من زیر و زَبَر کرد غَمَش
چون فَلَک زیر و زَبَر می‌نَرَوَم

خانهٔ چَرخ و زمین تاریک است
من زِ خَرگاهِ قَمَر می‌نَرَوَم

گَر چو خورشید مرا تیغ زَنَد
من زِ تیغَش به سِپَر می‌نَرَوَم

بَس بُوَد عشقِ شَهَم تاج و کَمَر
من سویِ تاج و کَمَر می‌نَرَوَم

گُم کُنم خویش در اوصافِ مَلَک
من در اوصافِ بَشَر می‌نَرَوَم

عشقِ او چون شَجَر و من موسی
من گِزافه به شَجَر می‌نَرَوَم

زان شَجَر خواند یکی نورْ مرا
وَرْنه من بَهرِ خُضَر می‌نَرَوَم

چون شَجَر خوش بِکَشَم آبِ حَیات
من چو هیزم به سَقَر می‌نَرَوَم

شَمسِ تبریز که نورِ سَحَر است
جُز به نورش به سَحَر می‌نَرَوَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.