۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۶

بهار و باده و عشق و جوانی
غنیمت دان غینمت تا توانی

ز من آموخت زلفش تیره روزی
بمن آموخت چشمش ناتوانی

ندیدم جز خطا از خط و خالش
نمیدارد وفا هندوستانی

من آن مزدور محرومم که کارم
گل داغی بمزد باغبانی

چه پرسی از رضی نام و نشانش
غلام تو، سگ تو، هر چه خوانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.