۳۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲

مه نامهربانم بی‌گنه دامن کشید از من
چه بد کردم، چه بد رفتم، چه بد گفتم چه دید از من

سخن میرفت از بیگانگان، از خویشتن رفتم
باین ترتیب درس آشنائی را شنید از من

بخود بیگانه‌تر امروز دیدم آن ستمگر را
مگر در بیخودیها آشنا حرفی شنید از من

رضی راه فنا را آنچنان در پیش بگرفتم
که واپس ماند بسیاری جنید و بایزید از من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.