۳۳۵ بار خوانده شده
آنچه من از تو، خدا میبینم
همه جا خوف و رجا میبینم
با وجود همه نومیدیها
همه امید روا میبینم
پای تا سر همه عصیان و خطا
همه پاداش خطا میبینم
دیده بر دوز ز خود تا بینی
کز کجٰا تا به کجا میبینم
با وجودی که تو را نتوان دید
من چه گویم که چهٰا میبینم
از همه چیز تو را میشنوم
در همه چیز تو را میبینم
نیست جائی که نباشی آنجٰا
از سمک تا به سما میبینم
خسته دلها همه خرم دیدم
بسته درها همه وا میبینم
پا نهٰادم چو رضی در طلبت
سر خود در ته پا میبینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
همه جا خوف و رجا میبینم
با وجود همه نومیدیها
همه امید روا میبینم
پای تا سر همه عصیان و خطا
همه پاداش خطا میبینم
دیده بر دوز ز خود تا بینی
کز کجٰا تا به کجا میبینم
با وجودی که تو را نتوان دید
من چه گویم که چهٰا میبینم
از همه چیز تو را میشنوم
در همه چیز تو را میبینم
نیست جائی که نباشی آنجٰا
از سمک تا به سما میبینم
خسته دلها همه خرم دیدم
بسته درها همه وا میبینم
پا نهٰادم چو رضی در طلبت
سر خود در ته پا میبینم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.