۳۸۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳

آن روی چون ماه آن زلف چون مار
گیرم نمائی، کو تاب دیدار

خواهی که سازی زاهد برهمن
بردار پرده بنمای رخسار

گر آن پریرو بی‌پرده بودی
دیوانه کردی ما را به یکبار

یک ره در آن رو بنگر که بینی
نیکی بخرمن خوبی بخروار

دنیا و عقبیٰ، ما بخش کردیم
اغیار و کونین، ما و سگ یار

این دل ندارد پروای گیتی
این سر ندارد پروای دستار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.