۳۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱

سرم بالش تنم مفرش بسوزد
به هر ناخوش که رفته خوش بسوزد

از آن پنهان نمٰایم آتش خویش
که میترسم دل آتش بسوزد

ز گریه سوختم یا رب که دیدست
که آبی آید و آتش بسوزد

رضی دور از تو میسوزد چه حال است
که خس از دوری آتش بسوزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.