۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰

بمن آن مه دگر امشب نسازد
گل نازک به تاب و تب نسازد

بغیر از من چنین یا رب نسوزد
بغیر از تو چنین، یا رب نسازد

از آن تار است این عالم بچشمم
که خورشید جهان با شب نسازد

نسازد زاهد ار با ما عجب نیست
که خلق تنگ با مشرب نسازد

نساز هیچکس با صاحب دل
که خود را هیچ جا صاحب نسازد

تو بیداری و عالم جمله در خواب
رضی اکنون چرا مطلب نسازد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.