۳۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱

غم عشق تو ای حور پریزاد
ز غم‌های جهانم کرد آزاد

چه غم از خاطرت رفتم و لیکن
غمت ما را نخواهد رفت از یاد

به اهل درد، خوبان را سری نیست
به هرزه عمر ضایع کرد فرهاد

شکیبم رفت و دین و دانشم شد
ز دست این دل دیوانه فریاد

رضی گویا ز هجران مرده باشد
که نامش از زبان خلق افتاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.