۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹

بهشت است آن ندانم یا بهار است
غلط کردم غلط، دیدار یار است

هلاک آن تنم کز نازنینی
زمین و آسمانش زیر بار است

مرا گوئی چرا شوریده شکلی
شراب است و بهار است و نگار است

مرا ویران دلی و جلوهٔ او
هزار اندر هزار اندر هزار است

بناکامی خوشم یا رب که آنچه
بکام من نگردد، روزگار است

رضی گویی میان کشتگان کیست
شهیدان تو را شمع مزار است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.