۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۸

ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت
وین هم قبول کن که به جان دوست دارمت

تاراج عافیت نبود کار دوستان
وبن هم ز دوستی است که دشمن شمارمت

صد ره شکسته ای دلم از جور، هیچ گاه
نگشوده ای نقاب که معذور دارمت

عرفی ز آه و ناله خموشی ، دگر بیا
تا زخم های سینه به ناخن به کارمت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.