۳۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۱

کوی عشق است این که مرغ سدره، این جا، پر گذاشت
خوشدلی آمد که تاج غم ربا بر سر گذاشت

عقل دل را در ره عشق رهبر شد، ولی
تیز بینی کرد و در اول قدم رهبر گذاشت

آمد از شهر ازل با عالمی هوش و خرد
بی وفا دل در عنان برتافتن اکثر گذاشت

دل گشای خویش را سنجید با دل بستگی
زان کلید این جا شکست و قفل بر در گذاشت

راحت آمد تا گشاید قفل اندوه از دلم
از کلید و دست خود یک مشت خاکستر گذاشت

آتشین مرغ دلم را می دهد صد بال و پر
در گلستانی که جبریل امین شهپر گذاشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.