۳۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۶

در محبت درد اگر پیچد دوا بسیار هست
ریش اگر ناسور شد الماس در بازار هست

گر ز لطفم نا امید، امیدوارم در عتاب
گر ندارم سبحه بر کف، بر میان زنار هست

شستن لوح گنه دستور ابر رحمت است
ور نه سیل اشک عذر و آب استغفار هست

ای طبیب همت احسانی که در شهر امید
نیست درمانی و در هر گام صد بیمار هست

درس معنی را کهن اوراق کس در کار نیست
دیده بگشا کاین رقم بر هر در و یوار هست

معنی زنار بستن گر مقید بودن است
در درون خرقه ی روح الامین زنار هست

نیست غم گر یاسمن ور سنبلم در باغ نیست
تا به رقبت بشکنم، در دیده ی دل خار هست

عرض جنت کم ده ای رضوان، که در بستان عشق
میوه ی تلخ و گل پژمرده ای در کار هست

گر دلم بشکست و خونم تلخ، عرفی، باک نیست
دیده ی زهر آشنا و گریه ی بسیار هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.