۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵

از شوق که این ناله گرانمایه متاعی است
این شعله ی دل نام دگر سست سماعی است

در معرکه ی عشق زبون شو که درین رزم
هر کس که به صد رنگ شهیدی است شجاعی است

زین باغ مجو بهره که هر میوه که چینند
بی آبی ایام مکیده است و قناعی است

سیماب بود قفل در گوش تو ورنه
صد نغمه ی مستانه طلبکار سماعی است

گوش شنوا جوی که در بزم تامل
بر بستن لب موجب صد گونه صداعی است

تا عشق به بازاد دلم شعله فروشد
هر چیده دکان دوزخ و دال متاعی است

عرفی یکی از جیب برآور سر مستی
این محمل عمر است که بر دوش وداعی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.