۱۰۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۶۴

می‌شِناسَد پَردهٔ جانْ آن صَنَم
چون نداند پَرده را صاحِبْ حَرَم؟

چون زِ پَرده قَصدِ عقلِ ما کُند
تو فُسون بر ما مَخوان و بَرمَدَم

کَس ندارد طاقَتِ ما آن نَفَس
عاقل از ما می‌رَمَد، دیوانه هم

آنچُنان کردیم ما مَجنُونْ که دوش
ماه می‌انداخت از غیرتْ عَلَم

پَرده‌هایی می‌نَوازد پَرده دَر
تارهایی می‌زَنَد‌ بی‌زیر و بَم

عقل و جان آن جا کُند رَقْصُ الْجَمَل
کو بِدَرَّد پَردهٔ شادیّ و غَم

این نَفَس آن پَرده را از سَر گرفت
ما به سَر رَقْصان چو بر کاغذ قَلَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.