۳۸۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳

دادم به چشم او دل اندوه پیشه را
غافل که مست می شکند زود شیشه را

ای مدعی بکوش که محکم گرفته است
عشق همیشه، دامن حسن همیشه را

در بیستون به صورت شیرین نگاه کن
تا حسن چون به سنگ فرو برد ریشه را

فرهاد را چه ذوق که او با وجود دل
در کار زخم سنگ کند زخم تیشه را

عرفی ببین فسردگی کشت ماهتاب
امشب که در بغل ننهادیم شیشه را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.