۳۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲

از تو نوشت و داد دل آرمیده را
غم نامه های شسته و صد ره دریده را

شادم که در تپیدن خاصی فکنده ام
هر ذره از وجود دل آرمیده را

الماس ریزه کس نخرد در دیار عشق
کانجا به توتیا نبود صلح دیده را

آورده ام به کف سر زلفی که بر دلم
شب کرده صبح عافیتی نادمیده را

عرفی به زیر تیع مشو مضطرب که هست
اجری دگر شهید به خون تپیده را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.