۲۷۸ بار خوانده شده
قیامت خندهریزی بر مزار من گل افشان شد
ز شور آرزو هر ذرّهٔ خاکم نمکدان شد
به شغل سجدهٔ او گر چنین فرسوده میگردد
جبین درکسوت نقش قدم خواهد نمایان شد
ندانم در شکست طرهٔ مشکین چه پردازد
که گر دامن شکست آیینهدار کج کلاهان شد
چه امکانست از نیرنگ تمثالش نشان دادن
اگر سر تا قدم حیرت شوی آیینه نتوان شد
حیا سرمایگیها نیست بیسامان مستوری
نگه در هر کجا بیپرده شد محتاج مژگان شد
تحّیر معنیی دارد که لفظ آنجا نمیگنجد
چو من آیینه گشتم هرچه صورت بود پنهان شد
بهاری در نظر دارم که شوخیهای نیرنگش
مرا در پردهٔ اندیشه خون کرد وگلستان شد
عدمپیمایی موج و حباب ما چه میپرسی
همانچینشکستاین شیشهها را طاق نسیان شد
دو عالم داشت بر مجنون ما بازار دلتنگی
دماغ وقت سودا خوش که آشفت و بیابان شد
چو شبنم ساغر دردم به آسانی نشد حاصل
سراپایم ز هم بگداخت تا یک چشمگریان شد
سراغ شعلهٔ دیگر ندارد مجمر امکان
تو دل در پرده روشن کن برون خواهد چراغان شد
طلسم ناز معشوقست سر تا پای من بیدل
غبارم گر ز جا برخاست زلف او پریشان شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ز شور آرزو هر ذرّهٔ خاکم نمکدان شد
به شغل سجدهٔ او گر چنین فرسوده میگردد
جبین درکسوت نقش قدم خواهد نمایان شد
ندانم در شکست طرهٔ مشکین چه پردازد
که گر دامن شکست آیینهدار کج کلاهان شد
چه امکانست از نیرنگ تمثالش نشان دادن
اگر سر تا قدم حیرت شوی آیینه نتوان شد
حیا سرمایگیها نیست بیسامان مستوری
نگه در هر کجا بیپرده شد محتاج مژگان شد
تحّیر معنیی دارد که لفظ آنجا نمیگنجد
چو من آیینه گشتم هرچه صورت بود پنهان شد
بهاری در نظر دارم که شوخیهای نیرنگش
مرا در پردهٔ اندیشه خون کرد وگلستان شد
عدمپیمایی موج و حباب ما چه میپرسی
همانچینشکستاین شیشهها را طاق نسیان شد
دو عالم داشت بر مجنون ما بازار دلتنگی
دماغ وقت سودا خوش که آشفت و بیابان شد
چو شبنم ساغر دردم به آسانی نشد حاصل
سراپایم ز هم بگداخت تا یک چشمگریان شد
سراغ شعلهٔ دیگر ندارد مجمر امکان
تو دل در پرده روشن کن برون خواهد چراغان شد
طلسم ناز معشوقست سر تا پای من بیدل
غبارم گر ز جا برخاست زلف او پریشان شد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.