۳۸۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۰۹

خلوتسرای تحقیق کاشانهٔ که باشد
در بسته ششجهت باز این خانهٔ ‌که باشد

گردون‌دربن بیابان عمری‌ست بی‌سروباست
این گردباد یارب دیوانهٔ که باشد

بنیاد خلق امروز گرد خرابه دیدی
تا مسکن تو فردا وبرانهٔ که باشد

برالفت نفسها بزم هوس مچینید
سیلاب یک دو دم بیش همخانهٔ ‌که ‌باشد

ای دور از آشنایی تاکی غم جدایی
آنکس‌که هرچه هست اوست بیگانهٔ‌ که‌ باشد

بالطبع موشکافان آشفتگی پرستند
با زلف‌ کار دارد دل شانهٔ‌ که باشد

دل در غم حوادث بی نوحه نیست یکدم
درد شکست ازین بیش با دانهٔ‌ که باشد

خلقی به دور گردون مخمور و مست وهم است
این خالی پر از هیچ پیمانهٔ‌که باشد

رنگم به این پر و بال‌کز خود رمیدنش نیست
گرد تو گر نگردد پروانهٔ ‌که باشد

بیدل صریرکلکت‌گر نیست سحرپرداز
صور قیامت آهنگ افسانهٔ که باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.