۳۸۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۰۶

هَله دوشَت یَله کردم شبِ دوشَت یَله کردم
دَغَل و عِشْوه که دادی به دلِ پاک بِخوردم

بِدِه امشب هم از آنَم نَخورم عشوه من امشب
تو گَر از عَهْد بِگَردی من از آن عَهد نگردم

چو همه نور و ضیایی به دل و دیده دَرآیی
به دَم گرمْ بِپُرسی چو شنیدی دَمِ سَردم

نَفَسی شاخِ نَباتم نَفَسی پیشِ تو ماتَم
چه کُنم چاره چه دارم به کَفَت مُهرهٔ نَردم

چو رَوی مَست و پیاده قَدَمَت را همه فَرشَم
چو رَوی راهْ سَواره زِ پِیِ اسپِ تو گَردم

مَکُن ای جانْ همه­ساله تو به فردام حَواله
تو مرا گول گرفتی که سَلیمَم سَره­مَردم

خود اگر گول و سَلیمَم تو رَوا داری و شاید؟
که دلِ سنگ بِسوزد چو شود واقِفِ دَردم

به خدا کِتْ نَگُذارم کَم ازین نیز نباشد
که نَهی چهرهٔ سُرخَت نَفَسی بر رُخِ زَردم

وَگَر از لُطف دَرآیی که بَرین هم بِفَزایی
به یکی بوسه زِ شادی دو جهان را بِنَوَردم

فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن
تو گُمان داشتی ای جان که مگر رفتم و مُردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.