۴۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۹۶

چون همه یارانِ ما رفتند و تنها ماندیم
یارِ تنهاماندگان را دَم به دَم می‌خواندیم

جُمله یاران چون خیال از پیشِ ما بَرخاستند
ما خیالِ یارِ خود را پیشِ خود بِنْشاندیم

ساعتی از جویِ مِهْرش آب بر دل می‌زدیم
ساعتی زیرِ درختشْ میوه می‌اَفْشاندیم

ساعتی می‌کرد بر ما شِکَّر و گوهر نِثار
ساعتی از شِکَّرِ او ما مگس می‌راندیم

چون خیالِ او دَرآمَد بر دَرَش دَربان شُدیم
چون خیالِ او بُرون شُد ما دَرین دَر ماندیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.