۴۳۲ بار خوانده شده
آگاهی از خیال خودم بینیازکرد
خود را ندید آینه تا چشم بازکرد
نعل جهان درآتش فکرسلامت است
آن شعله آرمیدکه مشقگدازکرد
چون آه کرد رهگذر ناامیدیام
هرکس زپا نشست مرا سرفرازکرد
کو زحمت فراق و کدام انبساط وصل
زین جور آنچهکرد به ما امتیازکرد
کلفتزدایکینهٔ دلها تواضع است
زین تیشه میتوان گره سنگ باز کرد
حیرت مقیم خانهٔ آیینه است و بس
نتوان به روی ما در دلها فرازکرد
داغم ز سایه ای که به طوف سجود او
پای طلب ز نقش جبین نیازکرد
شابت قیام و شیب رکوع و فنا سجو د
در هستی و عدم نتوان جز نماز کرد
زبنگلستان به حیرت شبنم رسیدهٔم
باید دری به خانهٔ خورشید بازکرد
در پرده بود صورت موهوم هستیام
آیینهٔ خیال تو افشای رازکرد
بر زندگیست بار گرانجانیام هنوز
قد دو تا مرا خم ابروی ناز کرد
گامی نبود بیش ره مقصد فنا
ای رشته را نفس بهکشاکش درازکرد
معنی نمای چهره مقصود نیستی ست
بیدل مرا گداختن آیینهسازکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خود را ندید آینه تا چشم بازکرد
نعل جهان درآتش فکرسلامت است
آن شعله آرمیدکه مشقگدازکرد
چون آه کرد رهگذر ناامیدیام
هرکس زپا نشست مرا سرفرازکرد
کو زحمت فراق و کدام انبساط وصل
زین جور آنچهکرد به ما امتیازکرد
کلفتزدایکینهٔ دلها تواضع است
زین تیشه میتوان گره سنگ باز کرد
حیرت مقیم خانهٔ آیینه است و بس
نتوان به روی ما در دلها فرازکرد
داغم ز سایه ای که به طوف سجود او
پای طلب ز نقش جبین نیازکرد
شابت قیام و شیب رکوع و فنا سجو د
در هستی و عدم نتوان جز نماز کرد
زبنگلستان به حیرت شبنم رسیدهٔم
باید دری به خانهٔ خورشید بازکرد
در پرده بود صورت موهوم هستیام
آیینهٔ خیال تو افشای رازکرد
بر زندگیست بار گرانجانیام هنوز
قد دو تا مرا خم ابروی ناز کرد
گامی نبود بیش ره مقصد فنا
ای رشته را نفس بهکشاکش درازکرد
معنی نمای چهره مقصود نیستی ست
بیدل مرا گداختن آیینهسازکرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.