۲۹۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۸۶

خویش را چون خار دیدم سویِ گُل بُگْریختم
خویش را چون سِرکه دیدم در شِکَر آمیختم

کاسه پُرزَهر بودم سویِ تِریاق آمدم
ساغَری دُردی بُدَم در آبِ حیوان ریختم

دیده پُردَرد بودم دست در عیسی زَدَم
خامْ دیدم خویش را در پُخته‌یی آویختم

خاکِ کویِ عشق را من سُرمه جان یافتم
شَعْر گشتم در لَطافَت سُرمه را می‌بیختم

عشق گوید راست می‌گویی ولی از خود مَبین
من چو بادَمْ تو چو آتش من تو را اَنْگیختم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.