۲۹۵ بار خوانده شده
در این گلشن کدامین شعله با این تاب میگردد
که از شبنم به چشم لاله و گل آب میگردد
دلیل عاجزان با درد دارد نسبت خاصی
غرور سجده مایل صورت محراب میگردد
کف خاکستری بر چهره دارد شعلهٔ شوقم
چو قمری وحشتم در پردهٔ سنجاب میگردد
گداز آماده یکمفرصتی در بر دلی دارم
که همچون اشک تا بیپرده گردد آب میگردد
به کوشش ریشهای را میتوان ساز چمن کردن
نفس از پر زدنها عالم اسباب میگردد
ز بیتابی چراغ خلوت دل کردهام روشن
تجلی فرش این آیینه از سیماب میگردد
گدازم آبیار جلوهٔ معشوق میباشد
کتان میسوزد و خاکسترش مهتاب میگردد
به عریانی بلند افتاد از بس مدعای من
گریبان هم به دستم مطلب نایاب میگردد
بهطوف بحر رحمت میبرم خاشاک عصیانی
هجوم اشک اگر نبود عرق سیلاب میگردد
قماش عرض هستی تار و پود غفلتی دارد
که چون مخمل اگر مژگان گشایی خواب میگردد
به تمکین میرساند انفعال هرزه جولانی
هوا ایجاد شبنم میکند چون آب میگردد
جنونم دشت را همچشمدریا میکند بیدل
ز جوش اشک من تا نقش پاگرداب میگردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که از شبنم به چشم لاله و گل آب میگردد
دلیل عاجزان با درد دارد نسبت خاصی
غرور سجده مایل صورت محراب میگردد
کف خاکستری بر چهره دارد شعلهٔ شوقم
چو قمری وحشتم در پردهٔ سنجاب میگردد
گداز آماده یکمفرصتی در بر دلی دارم
که همچون اشک تا بیپرده گردد آب میگردد
به کوشش ریشهای را میتوان ساز چمن کردن
نفس از پر زدنها عالم اسباب میگردد
ز بیتابی چراغ خلوت دل کردهام روشن
تجلی فرش این آیینه از سیماب میگردد
گدازم آبیار جلوهٔ معشوق میباشد
کتان میسوزد و خاکسترش مهتاب میگردد
به عریانی بلند افتاد از بس مدعای من
گریبان هم به دستم مطلب نایاب میگردد
بهطوف بحر رحمت میبرم خاشاک عصیانی
هجوم اشک اگر نبود عرق سیلاب میگردد
قماش عرض هستی تار و پود غفلتی دارد
که چون مخمل اگر مژگان گشایی خواب میگردد
به تمکین میرساند انفعال هرزه جولانی
هوا ایجاد شبنم میکند چون آب میگردد
جنونم دشت را همچشمدریا میکند بیدل
ز جوش اشک من تا نقش پاگرداب میگردد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.