۲۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۱۲

گر شور مستی‌ام کند اندیشه گردباد
درگردش قدح شکند شیشه‌ گردباد

از رشک وحشتی‌ که‌ گرفته‌ست دامنم
ترسم به پای خوبش زند تیشه‌ گردباد

شور جهان ترانهٔ دود دماغ کیست
صد دشت و در تنیده به یک ربشه‌ گردباد

جولان شوق باک ندارد ز خار و خس
مشکل ز پیش پا کند اندیشه‌ گردباد

نخل جنون علم کش باغ و بهار نیست
سر برنمی‌کشد مگر از بیشه‌ گردباد

هرجا نشان دهند ز سرگشتگان عشق
پیچد به من ز غیرت هم پیشه‌ گردباد

بیدل در این حدیقه نشد جز من آشکار
سرگشتگی نهال وگل ریشه گردباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.