۴۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۷۰

آن عِشْرتِ نو که بَرگرفتیم
پا دار که ما زِ سَر گرفتیم

آن دِلْبَرِ خوبِ باخَبَر را
مَست و خوش و‌‌ بی‌خَبَر گرفتیم

هر لحظه زِ حُسنِ یوسُفِ خود
صد مصرِ پُر از شِکَر گرفتیم

در خانه حُسن بود ماهی
رَفتیمَش و بام و دَر گرفتیم

آن آب حَیاتِ سَرمَدی را
چون آبْ دَرین جِگَر گرفتیم

چون گوشه تاجِ او بِدیدیم
مَستانه‌‌‌‌اش از کَمَر گرفتیم

هر نَقْش که‌‌ بی‌وِیْ اَست مُرده‌‌‌‌ست
از بَهرِ تو جانِوَر گرفتیم

هر جانِوَری که آن ندارد
او را عَلَفِ سَقَر گرفتیم

هر کَس گُهَری گرفت از کان
از کانْ همه سیم بَر گرفتیم

از تابشِ نورِ آفتابی
چون ماهْ جَمال و فَر گرفتیم

شَمسِ تبریز چون سَفَر کرد
چون ماه ازان سَفَر گرفتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.