۳۲۰ بار خوانده شده
جای آرام به وحشتکدهٔ عالم نیست
ذرهای نیستکه سرگرم هوای رم نیست
گره باد بود دولت هستی چو حباب
تا سلیمان نفسی عرصه دهد خاتم نیست
چمن ازغنچه بههر شاخ سرشکشگره است
مژهٔ اهل طرب هم به جهان بینم نیست
هیچ دانا نزند تیشه به پای آرم
از بهشت آنکه برون آمدهاست آدم نیست
گو بیا برق فرو ریز بهکشت دو جهان
عکس اگر محوشد آیینهٔ ما را غم نیست
رشتهواری نفس سوخته افروختهایم
شمع در خلوت بیداری دل محرم نیست
گر جهان ناز بر اسباب فزونی دارد
بهر سامانکمی ذرهٔ ما همکم نیست
اینقدر وهم ز آغوش نگه میبالد
دیده هرگه مژه آورد به هم عالم نیست
چشم بر موج خطت دوختن از سادهدلیست
رشتههای رگگل راگره شبنم نیست
عدم سایه ز خورشید معینگردید
گرتوشوخی نکنی هستی ما مبهمنیست
بیدل از بس بهگرفتاری دل خوکردیم
بیغم دام و قفس خاطرما خرم نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ذرهای نیستکه سرگرم هوای رم نیست
گره باد بود دولت هستی چو حباب
تا سلیمان نفسی عرصه دهد خاتم نیست
چمن ازغنچه بههر شاخ سرشکشگره است
مژهٔ اهل طرب هم به جهان بینم نیست
هیچ دانا نزند تیشه به پای آرم
از بهشت آنکه برون آمدهاست آدم نیست
گو بیا برق فرو ریز بهکشت دو جهان
عکس اگر محوشد آیینهٔ ما را غم نیست
رشتهواری نفس سوخته افروختهایم
شمع در خلوت بیداری دل محرم نیست
گر جهان ناز بر اسباب فزونی دارد
بهر سامانکمی ذرهٔ ما همکم نیست
اینقدر وهم ز آغوش نگه میبالد
دیده هرگه مژه آورد به هم عالم نیست
چشم بر موج خطت دوختن از سادهدلیست
رشتههای رگگل راگره شبنم نیست
عدم سایه ز خورشید معینگردید
گرتوشوخی نکنی هستی ما مبهمنیست
بیدل از بس بهگرفتاری دل خوکردیم
بیغم دام و قفس خاطرما خرم نیست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.